معرفی فیلم: وی اچ اس 2
به گزارش مجله حیات، بازیگران: لاورنس مایکل لوین ـ کلسی ابوت ـ آدام وینگارد و …
نویسندگان: سیمون برت ـ جیمی نش و …
کارگردانان: سیمون بَرت ـ جیسون ایسنر و …
96 دقیقه؛ محصول آمریکا، کانادا، اندونزی؛ سال 2013
فیلمی برای شوک کردن
نویسنده مهمان: دامون قنبرزاده:
برتولت برشت بر این باور بود که هنرمند برای بیان حقیقت باید پنج مشکل را برای خود حل نماید: نخست باید بتواند حقیقت را کشف کند. دوم باید میان حقایق مهم و واقعیت های پیش پا افتاده تفاوت قائل شود. سوم باید از شکل و ساختار مناسبی برای بیان حقیقت استفاده کند. چهارم باید حقیقت را به گونه ای مطرح کند که بر مخاطب تأثیر بگذارد و به پرسش های مهم دوران خود پاسخ دهد و پنجم و مهم تر آنکه باید برای بیان حقیقت، تدبیر به کار ببندد تا گرفتار سانسور نشود.
به نظر می رسد این پنج مورد، هر چند درباره مدیوم سینما گفته نشده باشد، راهگشای مناسبی ست برای درک فیلم هایی که شائبه مستند بودن دارند و با ارجاع به واقعیت هایی نظیر اسامی واقعی (البته اینطور که خودشان ادعا می نمایند)، تاریخ های دقیق، دیالوگ های پیش پا افتاده و ظاهراً بدون اوج و فرودی دراماتیک، بازی هایی واقع گرایانه، دوربین هایی که در دست خود بازیگران (یا البته همان آدم های واقعی) است (موبایل، هندی کم، وب کم و …) قصد دارند به نوعی واژه سینما - حقیقت را در پسِ فکر مخاطبانشان جاری نمایند. واژه ای که در دهه 60 میلادی به ادبیات سینمایی غرب راه یافت و نشان دهنده فیلم هایی بود که نگاه کاملاً مستندگونه به اطراف داشتند. فیلم نامه ای وجود نداشت و فیلمساز صرفاً ناظری بی طرف بود که حتی در جزئیات هم دست نمی بُرد. مثل خبرنگاری که تنها وقایع را یادداشت می کرد و خواست خود را تحمیل نمی کرد.
وقتی در دهه 90، فیلم پر سر و صدای پروژه جادوگر بلر روی پرده سینماها آمد، واژه سینما-حقیقت را معنایی دوباره بخشید و نشان داد که می توان در عین چینش دقیق دیالوگ ها، بازی های کنترل شده و از همه مهم تر، درامی که به دست فیلم نامه نویس، نوشته می شود و از پیش طراحی شده است، هم شائبه کاملاً مستند بودن را در اذهان مخاطبین نشاند.
بعد از این فیلم بود که راه برای بقیه باز شد تا بتوانند با مستندنمایی، تماشاگر را بترسانند و جالب اینجاست که این شیوه، اکثراً درباره فیلم هایی بوده که اغلب در ژانر وحشت ساخته شده اند و انگار این شبه مستند بودن، در ژانرهای دیگر سینمایی کاربرد چندانی ندارد.
وی / اچ / اس / 2 هم فرزند چنین سینمایی ست. فیلمی که سعی می نماید تا حد ممکن واقعی جلوه کند و از این تمهید برای ترساندن مخاطبش سود جوید. دوربین در تمام داستانک های این فیلم، به دلایل مختلف، در دست خودِ بازیگران است (که البته در خیلی موارد چندان هم علت قانع نماینده ای ندارد و تحمیلی به نظر می رسد) تا به تماشاگر قبولانده شود که همه چیز واقعی است. اما هر چقدر که مثلاً فیلم پیشرویی مانند پروژه جادوگر بلر وحشت را در لایه های زیرین و حساس وجود آدمی به لرزه در می آورد، بدون خون و خونریزی و بدون حتی نشان دادن یک مؤلفه آشنا از سینمای وحشت، وی / اچ / اس / 2 ابایی ندارد تا دل و روده بیرون بریزد، خون روی لنز دوربین بپاشد، هیولا نشان بدهد و آدم ها را به فجیع ترین شکل ممکن جلوی دوربین مثله کند. اصلاً این فیلم ساخته شده تا شما را بترساند، تا حالتان را بد کند و گاه شما را از جا بپراند.
این فیلم نسبت به قسمت اول، اثر بسیار بهتری شده است. فیلم های کوتاهی که در اینجا می بینیم ـ که هر کدام به وسیله افراد مختلفی نوشته و کارگردانی شده ـ به تمام ساب ژانرهای سینمای وحشت سرک کشیده اند؛ از ساب ژانر ماوراء الطبیعه بگیرید تا ساب ژانر جن و روح و حتی زامبی ها.
البته همانند قسمت اول، در این قسمت هم چیزی که بیشترین تأثیر را روی مخاطب می گذارد، فکر خلاق سازندگان این فیلم های کوتاه است. آنها با تصاویرشان، با خلاقیت هایشان، با خشونت های گرافیکی و تندشان، کاری می نمایند که تماشاگر شوکه شود. کابوس های تو در تویی که در این فیلم شاهدش هستیم، تمامی ندارد. این فیلم ساخته شده تا صرفاً بیننده را دچار شوک کند.
خطر لوث شدن داستان:
برترین قسمت اثر هم مربوط می شود به داستان زامبی شدن آن دوچرخه سواری که هوس نموده از میان جنگلی انبوه بگذرد که در نهایت گرفتار زامبی ها می شود و بعد خودش هم تبدیل به یکی از آن ها می شود. این داستان، با آن جلوه های ویژه تأثیرگذار و آن صداگذاری فوق العاده، انگار به نوعی هجو هارور مووی های اینچنینی نیز هست. در لحظات آخری که دوچرخه سوار زامبی شده، متوجه تلفن همسرش می شود و نام او را روی صفحه موبایل خود می بیند، سرانجام فوق العاده ای برای کار رقم می خورد.
در آغاز این داستان، صحبت عاشقانه دوچرخه سوار را با همسرش دیده بودیم و حالا وقتی دوچرخه سوار، بعد از تبدیل شدن به مُرده متحرکِ آدمخوار و افتادن به جان مهمانی تولد یک خانواده و خوردن دل و روده مهمان ها، نام همسرش را روی موبایلش می بیند، انگار آن حس آدمیزاد بودن که عشق باعثش است، دوباره به او برمی شود و می فهمد که باید جهان را از شر وجود خودش پاک کند.
چند دقیقه قبل تر، در یک صحنه هوشمندانه، دوچرخه سوارِ زامبی شده را دیده ایم که خودش را در شیشه پنجره ماشینی که قرار است به سرنشینانش حمله کند، می بیند و با کمی مکث، در انعکاس شیشه، به خود نگاه می نماید و لحظه ای آرام می گیرد و ما به خوبی می فهمیم که با تماشا چهره حالا دیگر کریه خودش، به چه چیزهایی فکر می نماید. اینجاست که می گویم برخلاف قسمت اول، قسمت دوم این اثر ترسناک، ظرافت های بیشتری دارد و در عین حال سعی شده نتایجی اخلاقی هم از میان داستان ها گرفته شود. این قضیه مثلاً در داستان آن گروه فیلمبرداری که رفته اند از مدرسه عجیب و غریب آن مرد تایلندی که ادعا دارد کلید بهشت در دستان اوست و بچه های کوچک را پرورش می دهد برای رفتن به بهشت (!)، خبر تهیه نمایند، نمود بیشتری دارد؛ در میانه راه، کارگردان آن گروه متوجه می شود همکارش با همسرش، که او هم در همان گروه خبری ست، رابطه داشته و از او بچه دار است. بعد از یک سری اتفاقات کابوس وار و انصافاً از لحاظ بصری تأثیرگذار، بچه ای که از شکم زن بیرون می آید، هیولایی ست که گریبان همکار کارگردان را می گیرد و او را به سزای عملش می رساند! پس ملاحظه می کنید که در این قسمت، نویسندگان تصمیم گرفته اند سرانجامی اخلاقی هم برای فیلمشان دست و پا نمایند، که این به پُر و پیمان شدنِ بخش دوم این فیلم ترسناک، یاری نموده است.
در نهایت باید اعتراف کنم که مدت ها بود فیلم ترسناکی، روی فکرم اینچنین اثر نگذاشته بود. اگر نازک دل هستید، حساس هستید یا مشکل قلبی دارید، توصیه می کنم این فیلم را نبینید!
ستاره ها: 3 از 5
منبع: یک پزشک