تابستانی صورتی و فیروزه ای
به گزارش مجله حیات، سرویس کودک و نوجوان خبرنگاران (ایبنا)- مریم رحیمی پور، مروج کتابخوانی: من همواره دلم برای کتاب هایی مثل نیکولا کوچولو تنگ می گردد. نیکولا کوچولو فارغ از داستان بامزه اش باعث می شد که اوقات خوشی را سپری کنم. تقریباً با هر بخش یک بار بلندبلند می خندیدم و از دیوانگی شخصیت های داستان متعجب می شدم. هنوز هم وقتی یادم می افتد که نیکولا و دوستانش چطور یک مرتبه بی علت همدیگر را کتک می زدند و نام این کار را سرگرمی کردن می گذاشتند، توی دلم می خندم؛ گرچه نمی توانم بامزگی این صحنه را برای هیچ کس بازگو کنم.
بعد از نیکولا کوچولو داستان هایی شبیه به این خواندم؛ با فصل های پایانی هاکلبری فین خندیدم، از دیوانگی بچه های کتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند تعجب کردم و بعد از آن، توی فکر خودم یک ژانر ساختم. ژانر بچه های دیوانه؛ کتاب هایی که بچه های عجیب و غریبی دارد که دائم دست به خرابکاری می زنند و کارهایشان و طرز حرف زدن شان و از آن مهم تر سادگی شان باعث خندۀ خواننده می گردد.
به همین دلیل هم کتاب از تابستان تا تابستان را دوست دارم. هیچ وقت از جلد یا خلاصۀ کتاب تعیین نمی گردد که این داستان در ژانر بچه های دیوانه است یا نه؛ حتی بچه های بامزه در چند فصل اول خودشان را لو نمی دهند. برای همین هم فاصلۀ خریدن تا خواندن کتاب برای من چندین سال طول کشید و حالا فکر می کنم چرا زودتر نخواندمش؟
داستان همین قدر ساده است؛ گریل و لنا دختری و پسری 9ساله اند که در همسایگی هم در روستایی در نروژ زندگی می نمایند و تقریباً هر روز بین بازی هایشان دست به یک خرابکاری نو می زنند؛ اما داستان به خندیدن خواننده به این خرابکاری ها محدود نمی گردد. نویسنده در بین این ماجراها درباره مسائلی مثل دوستی، غم، سوگ و ... هم حرف می زند و همین باعث می گردد که این کتاب در نگاه من ارزشمند باشد.
گریل پسری آرام و تقریباً درون گراست و لنا دختری بازیگوش و پر سروصدا و ترکیب این دو شخصیت کنار هم چیز جالبی از آب درآمده است. گریل، لنا را دوست صمیمی اش می داند؛ اما لنا هیچ وقت او را دوست صمیمی خطاب ننموده و همین نکته همواره در فکر گریل چرخ می خورد. درگیری های گریل با خودش برای اینکه بفهمد لنا برترین دوست اوست یا نه، باعث می گردد مخاطب درباره مفهوم دوستی کمی بیشتر فکر کند.
از طرفی در طول داستان، بچه ها درگیر یک سوگ می شوند و همزمان با آن، به ناچار مدتی را دور از هم زندگی می نمایند. گریل که درگیر غم عظیمی است، احساساتش را خیلی خوب توصیف می نماید. اینکه دلش نمی خواهد دیگر از رخت خوابش بیرون بیاید؛ اما دست آخر این کار را می نماید. اینکه روزهایش بی رنگ ورو شده اند و تصور نمی نماید که هیچ وقت دوباره شاد گردد. همین صحنه ها به مخاطب نوجوانی که تجربۀ کمتری از احساسات مختلف دارد، یاری می نماید که بیشتر درباره حالات درونی اش فکر کند.
فضای کتاب با اغلب رمان های نوجوان ترجمه شده فرق دارد. نوجوان های رمان ها، اغلب در مدارس بزرگ آمریکایی تحصیل می نمایند؛ اما گریل و لنا روستایی هستند و با گاوها و گوسفندها و دریا درگیرند و مدرسه شان (که زیاد هم از آن حرف نمی زنند) یک مدرسه کوچک با کلاس هایی کم جمعیت است. همین تفاوت فضا، باعث می گردد که کتاب برایم نو باشد. می توانم با گریل و لنا سوار اسب شوم، با کشتی از دریا بگذرم و بلایی سر گوسفندهای همسایه مان بیاورم.
جلد و طراحی کتاب هم جوری است که حتی اگر از موضوع آن خبر نداشته باشید (یا این یادداشت را نخوانده باشید) ترغیب تان می نماید. ترکیب رنگ فیروزه ای و صورتی، انگار رنگِ خود تابستان است. همان دوتا تابستانی که در طول داستان روایت می گردد و گریل و لنا میانش آرام آرام بزرگ می شوند و مخاطب داستان را با تجربیات شان همراه می نمایند. نشر پرتقال این کتاب را که ماریا پار نوشته و نیلوفر امن زاده ترجمه نموده است، برای نوجوان های بالای 12 سال رده بندی نموده؛ اما با توجه به سنِ شخصیت ها برای بچه های بالای 9 سال هم مناسب است. شخصیت های داستان یک دختر و پسر هستند و احتمالاً هم دخترها هم پسرها از خواندن آن لذت خواهند برد.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران